تلخ :: تلخ

ديرگاهيست ز درگاه تو دور افتادم . وين عجب تر كه بدوريت صبور افتادم . در غيابم به حضورت چه نظر باخت رقيب . كه ز خط نظر و فيض حضور افتادم . من كه وقتي بسرم شور همه عالم بود . خود چه افتاد كه از آن سرو شور افتادم . صحبت مُرده دلان زندگي از يادم برد . كه به زندان وطن زنده به گور افتادم . دور و نزديك بمن دشمن و من با همه دوست . همه نزديك و من از مرحله دور افتادم . تا بيگانه در اين خانه به عشرت بنشست . از طرب خاسته و ز عيش و سرور افتادم . خسرو ابناء زمان را چو نمانده است غرور . عجبي نيست كه من هم ز غرور افتادم (خسرو)‍ تلخ...ادامه مطلب

ما را در سایت تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5kolbeyerangie بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 12:47

همون یه نفر

یه روزی ،یه وقتی، یه جایی، چشاتو که باز میکنی میفهمی که دیگه هیچی نداری، جز یه ماهیچه زبون نفهم که فقط با حضور یه نفر آروم میگیره.... خب البته فرق میکنه این آروم گرفتنِ.... یه وقتایی انقده تند تند می تلخ...ادامه مطلب

ما را در سایت تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5kolbeyerangie بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 ساعت: 11:41

بی خیالی

آدم ها برای ساختن خودشان باید، خیلی چیز ها را ویران کنند؛ مثلا احساساتشان را... وقتی مطمئن شدید چیزی از حستان باقی نمانده آن موقع خودتان را در بیست طبقه ساخته اید؛ با یک پنت هوس و استخر و سونا، اصلا هم لارم نیست یادتان بیاید برای گودبرداری این ساختما چه چیزهایی را خاک کردید... به ساختمان بی خیالی خوش آمدید.!!

"زهرا ارجمندنیا"

تلخ...

ما را در سایت تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5kolbeyerangie بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 23 دی 1397 ساعت: 0:29