ديرگاهيست ز درگاه تو دور افتادم
. وين عجب تر كه بدوريت صبور افتادم
. در غيابم به حضورت چه نظر باخت رقيب
. كه ز خط نظر و فيض حضور افتادم
. من كه وقتي بسرم شور همه عالم بود
. خود چه افتاد كه از آن سرو شور افتادم
. صحبت مُرده دلان زندگي از يادم برد
. كه به زندان وطن زنده به گور افتادم
. دور و نزديك بمن دشمن و من با همه دوست
. همه نزديك و من از مرحله دور افتادم
. تا بيگانه در اين خانه به عشرت بنشست
. از طرب خاسته و ز عيش و سرور افتادم
. خسرو ابناء زمان را چو نمانده است غرور
. عجبي نيست كه من هم ز غرور افتادم
(خسرو)
تلخ...برچسب : نویسنده : 5kolbeyerangie بازدید : 18